۲۶۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۲۷

درد دل دارم و دوا این است
عشق می بازم و هوا این است

در خرابات باده می نوشم
عمل خوب بی ریا این است

خوش بلائیست عشق بالایش
راحت جان مبتلا این است

از غم دی و غصهٔ فردا
بگذر امروز و حالیا این است

جام دردی درد دل می نوش
که تو را بهترین دوا این است

رند مستیم و جام می بر دست
قصهٔ ما و حال ما این است

مجلس ذوق نعمت الله است
جنت ار بایدت بیا این است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۲۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۲۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.