۲۶۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۶۰

کار دل در عشقبازی بندگی است
بندگی در عاشقی پایندگی است

بندهٔ فرمان و فرمان می دهیم
وین شهنشاهی ما زان بندگی است

همچو زلفش سر به پا افکنده ایم
این سرافرازی از آن افکندگی است

جان فدا کردم سر افکندم به پیش
ز انفعال و جای آن شرمندگی است

گر مرا بینی به غم دل شاد دار
کان غم عشق است و از فرخندگی است

مردهٔ دردیم و درمان در دل است
کشتهٔ عشقیم و عین زندگی است

سید ار جان بخشد از عشقش رواست
عاشقان را کار جان بخشندگی است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۵۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۶۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.