هوش مصنوعی: این متن عاشقانه و عرفانی به بیان احساسات عمیق عاشقانه و ارتباط روحانی با معشوق می‌پردازد. شاعر عشق را امری والا و مختص افراد خاص می‌داند و از درد دل و سودای عشق سخن می‌گوید. همچنین، به تضادهای ظاهری مانند کفر و ایمان اشاره می‌کند و عشق را فراتر از عقل و دانایی معمولی می‌داند.
رده سنی: 16+ محتوا دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از اصطلاحات و مفاهیم به کار رفته ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

غزل شمارهٔ ۴۰۱

صحبت جانان من مجلس روحانی است
مفرش خاک درش مسند سلطانی است

لایق هر عاشقی نیست غم عشق او
شادی جان کسی کو به غم ارزانی است

مایهٔ دکان جان درد دل است ای عزیز
حاصل سودای عشق بی سر و سامانی است

شهر وجودم تمام بندهٔ فرمان اوست
جملهٔ اقلیم دل مملکت جانی است

کفر سر زلف او رونق ایمان من
رونق ایمان ز کفر این چه مسلمانی است

لیلی صاحب نظر واله و مجنون او
عاقلی و عشق او غایت نادانی است

دوش درآمد ز در دلبر سرمست و گفت
عاشق یکتای من سید بی ثانی است
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۰۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.