هوش مصنوعی: این متن بر اهمیت رنج و فنا برای رسیدن به کمال و معرفت تأکید دارد. شاعر بیان می‌کند که بدون گذراندن سختی‌ها و رها کردن تعلقات دنیوی، نمی‌توان به حقیقت و شناخت خداوند دست یافت. همچنین، او از می‌و میخانه به عنوان نماد رهایی و وارستگی یاد می‌کند و فقر و درویشی را راهی برای رسیدن به غنای واقعی می‌داند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌هایی مانند می‌و میخانه ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامناسب یا گمراه‌کننده باشد.

غزل شمارهٔ ۴۱۷

بی درد دل ای دوست دوا را نتوان یافت
بی رنج فنا گنج بقا را نتوان یافت

تا عاشق و رندانه به میخانه نیائی
رندان سراپردهٔ ما را نتوان یافت

تا نیست نگردی تو از این هستی موهوم
خود را نشناسی و خدا را نتوان یافت

آئینهٔ دل تا نبود روشن و صافی
حسنی نتوان دید و صفا را نتوان یافت

خوش آب و هوائی است می و کوی خرابات
خود خوشتر از این آب و هوا را نتوان یافت

درویش و فقیریم و ازین وجه غنی ایم
بی فقر ، یقین دان که غنا را نتوان یافت

چشمی که نشد روشن از این دیده سید
بینا نبود نور لقا را نتوان یافت
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۱۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۱۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.