۲۴۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۵۱۱

چشم ما خوش چشمهٔ آبی به هر سو می رود
این چنین آب خوشی پیوسته بر رو می رود

می رود عمر عزیز من به عشق روی او
دلخوشم از عمر خود زیرا که نیکو می رود

دل طواف کعبهٔ وصلش بدان جوید مدام
در بیابان فراق او به پهلو می رود

آفتابست او و عالم سایهٔ آن آفتاب
هر کجا او می رود این سایه با او می رود

در ازل نقش خیال او به دیده بسته ام
تا ابد نقشی چنین از چشم ما چو می رود

یک زمانی صحبت او را غنیمت می شمر
زانکه این محبوب ما دیر آمد و زو می رود

بر در خلوتسرای سید ار شاهی رسد
بنده گردد از سر اخلاص آنجو می رود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۱۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۱۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.