۲۶۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۵۱۳

آب چشم ما به هر سو می رود
گر به چشم ما نشینی خوش بود

چشم ما تا دید روی او به خواب
بی خیالش یک زمانی نغنود

این نصیحت گوش کن می نوش کن
در خمار افتد هر آن کو نشنود

عشق سلطانست و تخت دل گرفت
عقل مسکین چون کند گر نگرود

تخم نیکی کار و بدکاری مکن
هر که کارد هر چه کارد بدرود

عاشق رندی که او سرمست ماست
از در میخانهٔ ما کی رود

نعمت الله در خرابات مغان
هر که بیند در پی او می رود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۱۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۱۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.