هوش مصنوعی: این شعر عرفانی از عشق و مستی، درد و شادی، و رابطه‌ی عاشق و معشوق سخن می‌گوید. شاعر از حالت مستی و عشق به جانان می‌گوید، از ساقی که به خستگان عشق شراب می‌دهد، و از رازهای دل که نمی‌توان با زاهد هشیار در میان گذاشت. همچنین، اشاره‌ای به رابطه‌ی محمود و ایاز و بخشش پادشاه دارد. شعر با ناله‌های عاشقانه و ذوقِ شنیدن حکایت ساقی به پایان می‌رسد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و استفاده از استعاره‌هایی مانند شراب و مستی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، درک رابطه‌ی عاشقانه و مفاهیم فلسفی موجود در شعر نیاز به بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۵۸۸

عاشق جانانم و جانم خروشی می کند
مستم و از مستیم خمخانه جوشی می‌ کند

خستگان عشق را ساقی شرابی می دهد
این دوا از بهر دُرد درد نوشی می کند

می دهد محمود ایاز خویش را تشریف خاص
پادشاهی این کرم با کهنه پوشی می کند

دردسر می داد عقل از خانه بیرون کردمش
ایستاده بر در و دزدیده گوشی می کند

چون کنم اسرار دل با زاهد هشیار فاش
جان سرمستم هوای می فروشی می کند

گفتمش جامی بده گفتا بگیر اما خموش
جانم از ذوق این حکایت با خموشی می کند

نی حدیث نعمت الله می کند با عاشقان
ناله اش بشنو که از جان خوش خروشی می کند
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۸۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۸۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.