۲۵۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۵۸۹

کشتهٔ عشق او شفا چه کند
مردهٔ درد او دوا چه کند

پادشاهی گدای او دارد
بینوای درش نوا چه کند

راحت جان مبتلا است بلا
مبتلا ناله از بلا چه کند

دنیی و آخرت مده که دلم
رند مست است و این بها چه کند

می دهی بند رند تا چه شود
می دهی پند مست تا چه کند

در خرابات عشق مست و خراب
باده نوشیم تا خدا چه کند

نعمت الله کشتهٔ عشق است
این چنین کشته خونبها چه کند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۸۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۹۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.