هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی و عاشقانه است که به توصیف حالات روحی و عشق بی‌حد و حصر به معشوق (که می‌تواند معشوق زمینی یا الهی باشد) می‌پردازد. شاعر از عشقی سخن می‌گوید که در هیچ سر و دلی نمی‌گنجد، از مستی و خرابات یاد می‌کند، و عقل را از همراهی با این حالات منع می‌کند. در نهایت، شاعر خود را ندیم مجلس عشق و شوریده‌حال می‌داند که جز معشوق در دلش جایی ندارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد. همچنین، استفاده از اصطلاحاتی مانند «خرابات» و «مستی» ممکن است نیاز به توضیح داشته باشد.

غزل شمارهٔ ۶۰۰

مراحالی است با جانان که جانم درنمی گنجد
چه سودائیست عشق اوکه در هر سر نمی گنجد

خراباتست و ما سرمست و ساقی جام می بر دست
دراین خلوتسرای دل به جز دلبر نمی گنجد

چو غوغائیست دردا و که در هر دل نمی باشد
چه سودائیست عشق او که در هر سر نمی گنجد

دلم عود است و آتش عشق و سینه مجمر سوزان
ز شوق سوختن عودم دراین مجمر نمی گنجد

چه حرفست اینکه می خوانم که در کاغذ نمی یابم
چه علم است اینکه می دانم که در دفتر نمی گنجد

برو ای عقل سرگردان گران جانی مکن با ما
سبکروحان همه جمع و گرانجان درنمی گنجد

ندیم مجلس شاهم حریف نعمت اللهم
لب ساغر همی بوسم سخن دیگر نمی گنجد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۹۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۰۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.