هوش مصنوعی: این متن شعری است که از گذرا بودن زندگی و ناپایداری دارایی‌های دنیوی سخن می‌گوید. خواجه‌ای که ثروت اندوخت، در نهایت همه چیز را از دست داد و مرگ به سراغش آمد. همچنین، اشاره‌ای به بی‌اعتباری دنیا و اهمیت معنویات دارد و توصیه می‌کند به جای ظواهر، به باطن و حقیقت توجه شود.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی موجود در متن برای درک و تحلیل، نیاز به بلوغ فکری دارد. همچنین، اشاره به مفاهیمی مانند مرگ و ناپایداری دنیا ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال نامفهوم یا ناخوشایند باشد.

غزل شمارهٔ ۶۵۶

بود روزی خواجه ای سالار کرد
می کشیدی درد و می نوشید درد

کیسه های سیم و زر بر هم نهاد
عاقبت غیری ببرد و خواجه مرد

شیشه ای بودش پر از نقش و خیال
اوفتاد آن شیشه و شد خرد و مرد

بر سر پل ساخت خواجه خانه ای
سیل آمد ناگه آن خانه ببرد

هر کجا دیدیم رند سرخوشی
بود و نابود جهان یک سَر شمرد

گر به صورت عارفی رفت از جهان
جان امانت داشت با جانان سپرد

خلعتی از جامهٔ سید بپوش
ور نه خود سهل است خرقه صوف و برد
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۵۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۵۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.