هوش مصنوعی:
متن بالا توصیفی شاعرانه از طلوع آفتاب و تأثیر نور آن بر جهان است که با مفاهیم عرفانی و عشق الهی آمیخته شده است. شاعر از نور آفتاب به عنوان نمادی از وجود الهی یاد میکند و بیان میکند که همه چیز از نور اوست. همچنین، او به بسته شدن خانقاه و صومعه و باز شدن میخانه اشاره میکند که میتواند نمادی از تغییر رویکرد از ظاهرگرایی به سمت عشق حقیقی باشد. در پایان، شاعر از عشق الهی و نعمتهای آن سخن میگوید و تأکید میکند که این سخنان را باید با دل عاشق شنید.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال دشوار است. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای پیچیده مانند 'میخانه' و 'ساقی' ممکن است نیاز به توضیح بیشتری داشته باشد که برای مخاطبان با سن بالاتر مناسبتر است.
غزل شمارهٔ ۶۷۴
آفتاب از رخ نقاب مه گشود
شب گذشت و روز روشن رو نمود
شد منور عالمی از نور او
یک ستاره گوئیا هرگز نبود
هر چه موجود است از نور ویست
خود کجا موجود باشد بی وجود
خانقاه و صومعه در بسته شد
چون در میخانه ساقی برگشود
آتش عشقش دل ما را بسوخت
سوخت درد عشق او جانم چه عود
گفتهٔ مستانهٔ ما قول اوست
عاشقانه این سخن باید شنود
نعمت اللهی و از خود بی خبر
قدر این نعمت نمی دانی چه سود
شب گذشت و روز روشن رو نمود
شد منور عالمی از نور او
یک ستاره گوئیا هرگز نبود
هر چه موجود است از نور ویست
خود کجا موجود باشد بی وجود
خانقاه و صومعه در بسته شد
چون در میخانه ساقی برگشود
آتش عشقش دل ما را بسوخت
سوخت درد عشق او جانم چه عود
گفتهٔ مستانهٔ ما قول اوست
عاشقانه این سخن باید شنود
نعمت اللهی و از خود بی خبر
قدر این نعمت نمی دانی چه سود
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۷۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۷۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.