هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی از نگار مست و بزم او سخن میگوید. شاعر توصیف میکند که چگونه نگار هر دم بزمی نو میآراید و به رندان باده میبخشد. او به دنبال مهر و رازگویی است، اما با کسی نمیپاید. شاعر جمال و خیال نگار را در هر حالی میستاید و از ساقی سرمستان که هر لحظه جامی به او میدهد و جانش را میافزاید، سخن میگوید. در پایان، شاعر از عاشقی و ذوق خوشی میگوید و توصیه میکند که حریف نعمت الله شویم تا جانمان بیاساید.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به می و بادهنوشی دارد که مناسب گروههای سنی پایین نیست.
غزل شمارهٔ ۶۸۸
نگار مست من هر دم ز نو بزمی بیاراید
در میخانه بگشاید به رندان باده بخشاید
به هر دم مهر می جوید که با وی راز خود گوید
حیات جاودان است او ولی با کس نمی پاید
جمالش در نظر دارم به هر حسنی که می بینم
خیالش نقش می بندم به هر حالی که پیش آید
مرا ساقی سرمستان دهد هر لحظه ای جامی
به هر جامی که می نوشم مرا جانی بیفزاید
اگر جامی به بزم آری ز خم می بری پر می
وگر پیمانه ای آری به تو پیمانه پیماید
بیا ای جان رها کن دل اگر جانانه می جوئی
برو ای دل ز جان بگذر گرت دلدار می باید
حدیث عاشقی بشنو که تا ذوق خوشی یابی
حریف نعمت الله شو که تا جانت بیاساید
در میخانه بگشاید به رندان باده بخشاید
به هر دم مهر می جوید که با وی راز خود گوید
حیات جاودان است او ولی با کس نمی پاید
جمالش در نظر دارم به هر حسنی که می بینم
خیالش نقش می بندم به هر حالی که پیش آید
مرا ساقی سرمستان دهد هر لحظه ای جامی
به هر جامی که می نوشم مرا جانی بیفزاید
اگر جامی به بزم آری ز خم می بری پر می
وگر پیمانه ای آری به تو پیمانه پیماید
بیا ای جان رها کن دل اگر جانانه می جوئی
برو ای دل ز جان بگذر گرت دلدار می باید
حدیث عاشقی بشنو که تا ذوق خوشی یابی
حریف نعمت الله شو که تا جانت بیاساید
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۸۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۸۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.