۲۷۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۷۰۶

جسمی دارم که جان نماید
جانی است که آن روان نماید

عالم چو ظهور نور اسماست
هر نام از او نشان نماید

عینی است که صدهزار صورت
در دیدهٔ این و آن نماید

خوش آینه ایست جام و باده
معشوق به عاشقان نماید

ساغر متنوع است از آن می
دائم در وی چنان نماید

در آینه هر چه تو نمائی
آئینه به تو همان نماید

یک معنی و صدهزار صورت
سید به جهانیان نماید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۰۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۰۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.