هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و سرمستی سخن می‌گوید و از دست دادن کنترل بر عقل و دل در برابر عشق. او از ظلم و بی‌عدالتی شکایت دارد و عشق را برتر از عقل می‌داند. همچنین، به رندی و بی‌خودی در میخانه و خرابات اشاره می‌کند و تأکید می‌کند که هرگز از عاشقی توبه نخواهد کرد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن برای نوجوانان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، اشاره به مستی و رندی ممکن است برای سنین پایین مناسب نباشد.

غزل شمارهٔ ۷۴۱

ترک سرمستم دگر باره کلاه کج نهاد
ملک دل بگرفت و خان و مان همه بر باد داد

پیش سلطان داد بتوان خواستن از دیگران
چون که زو بیداد باشد از که خواهم خواست داد

عقل سرگردان ز پا افتاد و عشقش در ربود
همچو مخموری به دست ترک سرمستی فتاد

در چمن سرو سهی تا دید آن بالای او
سر به پای او فکند و پیش او بر پاستاد

خوش در میخانه را بر روی ما بگشاده اند
بس گشایش ها که ما را رو نموده زین گشاد

در خرابات مغان رندی که نام ما شنود
سرخوشانه پای کوبان رو به سوی ما نهاد

گر کسی گوید که سید توبه کرد از عاشقی
حاش لله این نخواهم کرد و این هرگز مباد
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۴۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۴۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.