۲۵۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۷۵۵

خوش ماه تمامی است که از غیب برآمد
خورشید نهان گشته به شکل دگر آمد

او عمر عزیزی است که آمد به سر ما
خوش عمر عزیزیست که ما را به سر آمد

ما بر در هر خانه که رفتیم گشودند
محبوبی از آن خانه خرامان به در آمد

مستیم و نداریم خبر از همه عالم
یاری که از او یافت خبر بی خبر آمد

بالله که ندیدیم به جز نور جمالش
هر نقش خیالی که مرا در نظر آمد

با عقل همی بودم و خوش بود دو روزی
عشق آمد و از صحبت او خوبتر آمد

هر بنده که آمد به سراپردهٔ سید
شد شاه جهان و همه جا معتبر آمد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۵۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۵۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.