هوش مصنوعی: این متن عرفانی درباره عشق الهی و ارزش رنج و فقر در راه رسیدن به معشوق حقیقی است. شاعر بیان می‌کند که عشق ورزیدن بدون تحمل سختی‌ها ممکن نیست و تنها کسانی به وصال می‌رسند که درد عشق را چشیده باشند. همچنین تأکید می‌کند که عقل قادر به درک اسرار عشق نیست و عشق حکم پادشاهی دارد که نباید در مورد آن پرسش کرد.
رده سنی: 16+ محتوا دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای نوجوانان کم‌سن‌وسال دشوار می‌باشد. همچنین استفاده از استعاره‌هایی مانند می‌و میخانه ممکن است نیاز به توضیح داشته باشد.

غزل شمارهٔ ۷۵۸

دولت عشق به هر بی سر و پائی نرسد
پادشاهی دو عالم به گدائی نرسد

نرسد در حرم کعبهٔ وصل محبوب
هر محبی که بر او جور و جفائی نرسد

نوش کن دُردی دردش که دوای جانست
دُردی درد نخورده به دوائی نرسد

می روم بردر میخانه که خوش بنشینم
دارم امید که آن جام بلائی نرسد

بینوایان درش گنج بقا یافته اند
بینوائی نکشیده ، به نوائی نرسد

برو ای عقل مگو عشق چرا کرد چنین
پادشاه است و بر او چون و چرائی نرسد

هر که او بندگی پیر خرابات نکرد
به سر سید عالم که به جائی نرسد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۵۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۵۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.