۲۴۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۷۶۳

او را به خود نبینی او را به او توان دید
هر کس که دید او را می دان که آنچنان دید

دیده ندید غیرش چندان که گشت و گردید
خوش دیده ای که او را در غیر آن توان دید

جام جهان نمائی یاری که در نظر داشت
او نور چشم مردم در آینه عیان دید

سرچشمهٔ حیات است این بحر دیدهٔ ما
در چشم ما نظر کن کان بحر می توان دید

حکم ولایت ما منشور حضرت اوست
توقیع آن نبیند هر کس که آن نشان دید

دل دیدهٔ خوشی دید روشن به نور رویش
جانان هر دو عالم در جسم و جان روان دید

رندی که نعمت الله سرمست بیند او را
شاید اگر بگوئی سرخیل عاشقان دید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۶۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۶۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.