۲۵۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۷۸۷

کشتگان از دم او زنده شدند
همچو ما زندهٔ پاینده شدند

ز آفتاب نظر روشن او
ماه رویان همه تابنده شدند

بنده را بندهٔ او می خوانند
زان همه بندهٔ این بنده شدند

به هوای لب او غنچهٔ گل
لب گشاده همه در خنده شدند

بی خبر غیبت ما می کردند
آمدند منصف شرمنده شدند

کور چشمان که ندیدند او را
از نظر رانده و افکنده شدند

از دم سید عیسی دم ما
ترک و تاجیک بسی زنده شدند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۸۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۸۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.