۲۵۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۸۰۱

تا نگوئی که خواجه مالش ماند
مال پامال شد و بالش ماند

خواجه پیوسته در خیالی بود
عاقبت مرد و قیل و قالش ماند

حاصل خواجه قیل و قالی بود
نقش خواجه شد و خیالش ماند

رفت صاحبدلی از این عالم
اثری خوش از آن کمالش ماند

عاشقی کو ز عشق حالی داشت
گرچه عاشق نماند حالش ماند

کوزه ای گر شکست و آبش ریخت
عین سرچشمهٔ زلالش ماند

نعمت الله ز دیده پنهان شد
در نظر نور بی مثالش ماند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۰۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.