۲۴۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۸۳۶

عشق جان عاشقان است ای پسر
عشق جانان ، جان جان است ای پسر

عشق نور دیدهٔ مردم بود
گرچه از مردم نهان است ای پسر

عشق جان است و همه عالم بدن
همچو جان در تن روانست ای پسر

آفتاب عشق و در هر ذره ای
می توان دیدن عیان است ای پسر

عین عشق از وحدت و کثرت غنی است
فارغ از شرح و بیان است ای پسر

عاشق و معشوق عشقیم ای عزیز
گر چنین دانی چنان است ای پسر

نعمت الله مست و جام می به دست
ساقی بزم مغان است ای پسر
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۳۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۳۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.