هوش مصنوعی: این شعر از حافظ، دعوتی به می‌نوشی و شادی در کنار دوستان است. شاعر از ساقی می‌خواهد که خمخانه و جام را بیاورد و از او می‌خواهد که در مجلس آنها شرکت کند و منصب شاهانه بگیرد. شعر همچنین به عشق و عقل اشاره دارد و می‌گوید که دل جای عشق است و عقل در آن جایی ندارد. در پایان، شاعر از شنونده می‌خواهد که از زندگی لذت ببرد و از بندگی رها شود.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عرفانی و اشاره به شراب و مستی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان زیر 16 سال مناسب نباشد. همچنین، درک عمیق این شعر نیاز به دانش ادبی و عرفانی دارد که معمولاً در سنین بالاتر حاصل می‌شود.

غزل شمارهٔ ۸۶۸

رندانه بیا ساقی و خمخانه به دست آر
دستی بزن و ساغر و پیمانه به دست آر

ذوق ار طلبی یک نفسی همدم ما شو
در مجلس ما منصب شاهانه به دست آر

دل خلوت عشق است در او عقل نگنجد
رو صاحب این خانه و آن خانه به دست آر

سر بر قدم او نه و جان نیز بر آن هم
گر دست دهد دامن جانانه به دست آر

سردار شود هر که رود بر سر دارش
این مرتبهٔ عالی شاهانه به دست آر

در کنج دلت گنج خوشی هست طلب کن
نقدی تو از این گوشهٔ ویرانه به دست آر

از بندگی سید مستان خرابات
جامی بستان و می مستانه به دست آر
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۶۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۶۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.