هوش مصنوعی: این شعر از حافظ است که در آن شاعر از می‌نوشی، عشق به معشوق، و رهایی از قید عقل و زهد سخن می‌گوید. او خود را رند و عاشق معرفی می‌کند و از خرابات و مغان به عنوان نمادهای آزادی و شادی یاد می‌کند. همچنین، اشاره‌ای به عشق به معشوق و اسارت در دام زلف او دارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عرفانی و عاشقانه است و همچنین اشاراتی به شراب و مستی دارد که ممکن است برای مخاطبان زیر 16 سال نامناسب باشد. همچنین، درک عمیق این شعر نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با مفاهیم ادبیات کلاسیک فارسی دارد.

غزل شمارهٔ ۸۶۹

در گوشهٔ میخانه نشستیم دگر بار
خوردیم می و توبه شکستیم دگر بار

ما و بت ترسا بچه و کوی خرابات
زنار سر زلف ببستیم دگر بار

با محتسب شهر بگوئید که رندیم
در کوی مغان عاشق و مستیم دگر بار

از عقل پریشان که مرا دردسری بود
المنة لله که برستیم دگر بار

سر حلقهٔ رندان خرابات جهانیم
پنهان نتوان کرد که هستیم دگر بار

در خلوت دیده به حضوری که چه گویم
با نقش خیالش بنشستیم دگر بار

سر در قدمش باخته دستش بگرفتیم
آخر تو چه دانی ز چه دستیم دگر بار

مرغ دلم افتاد به دام سر زلفش
گفتم نتوان جست بجستیم دگر بار

با زاهد مخمور دگر انس نگیریم
جز سید مستان نپرستیم دگر بار
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۶۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۷۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.