۲۷۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۸۸۲

آفتابی رو نموده بی غبار
گنج پنهان بود گشته آشکار

آینه بی حد نماینده یکی
آن یکی در هر یکی خوش می شمار

رند سرمستیم در کوی مغان
با خمار این و آن ما را چه کار

راه یاران گرامی هست نیست
جاودان می رو در این ره مردوار

ذوق اگر داری در آ در میکده
عشق می بازی دمی با ما بر آر

صورت و معنی است با ما در میان
نعمت الله است با ما در کنار
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۸۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۸۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.