هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی، به ستایش معشوق و وحدت وجود می‌پردازد. شاعر در هر سو معشوق را می‌بیند و او را منبع نور و روشنایی می‌داند. او از ذوق و شوق عشق می‌گوید و صحبت با اهل دل را برتر از هر نعمت دیگری می‌شمارد. شاعر خود را عاشق مستی می‌داند که در خرابات به دنبال وصال است.
رده سنی: 16+ مفاهیم عرفانی و عمیق شعر ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از اصطلاحاتی مانند «خرابات» و «مست» ممکن است نیاز به توضیح داشته باشد.

غزل شمارهٔ ۸۹۰

به هر طرف که نظر می کنم توئی منظور
که دیده است چنین فاش این چنین مستور

ز لطف تو نظری یافتم شدی ناظر
چه جای من که توئی ناظر و توئی منظور

چو نیست در دو جهان جز یکی کراست وصال
عجب بود که یکی از یکی بود مستور

به نور طلعت او روشن است دیدهٔ من
ببین که در همه عالم جز او که دارد نور

ز ذوق گفته ام این شعر بشنو از سر ذوق
کسی که ذوق ندارد ز بزم ما گو دور

مقام اهل دلانست صحبت جانم
چه جای روضهٔ رضوان چه قدر حور و قصور

حریف سیدم و ساقی خراباتم
مدام عاشق مستم نه عاقل مخمور
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۸۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۹۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.