۲۵۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۹۰۵

که را روئی چنین زیباست امروز
که را لعلی روان افزاست امروز

به بالای تو سروی در چمن نیست
ز من بشنو حدیث راست امروز

نمی دانم چه خواهد کرد چشمت
که از دستی دگر برخاست امروز

چه روی است آن به نام ایزد که در وی
نشان لطف حق پیداست امروز

مرا گفتار نغز دلپذیر است
تو را روی جهان آراست امروز

نمودی روی و فردا بود وعده
چه حال است این مگر فرداست امروز

ز دست نرگس مخمور مستت
جهان پر فتنه و غوغاست امروز

ز سودای جمالت عارف شهر
چو من دیوانه و شیداست امروز

غنیمت دان حضور نعمت الله
که دشمن را شب یلداست امروز
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۰۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۰۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.