۳۱۹ بار خوانده شده
ای هَوَسِ عشقِ تو، کرده جهان را زَبون
خیرهٔ عشقَت چو من، این فَلَک سَرنگون
میدَر و میدوز تو، میبَر و میسوز تو
خون کُن و میشوی تو خونِ دِلَم را به خون
چون که زِ تو خاستهست، هر کَژِ تو راست است
لیک بُتا راست گو، نیست مَقامِ جُنون
دوشْ خیالِ نِگار، بَعدِ بَسی اِنْتِظار
آمد و من در خُمار، یا رَب چون بود، چون
خواست که پَروا کُند، رویْ به صَحرا کُند
باز مرا میفَریفت از سُخَنِ پُرفُسون
گفتم وَاللّهْ که نی، هیچ مَساز این بِنا
گَر عَجَمی، رفت نیست، وَرْ عَرَبی، لایکون
در دلِ شب آمدی، نیک عَجَب آمدی
چون بَرِ ما آمدی، نیست رَهایی کُنون
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
خیرهٔ عشقَت چو من، این فَلَک سَرنگون
میدَر و میدوز تو، میبَر و میسوز تو
خون کُن و میشوی تو خونِ دِلَم را به خون
چون که زِ تو خاستهست، هر کَژِ تو راست است
لیک بُتا راست گو، نیست مَقامِ جُنون
دوشْ خیالِ نِگار، بَعدِ بَسی اِنْتِظار
آمد و من در خُمار، یا رَب چون بود، چون
خواست که پَروا کُند، رویْ به صَحرا کُند
باز مرا میفَریفت از سُخَنِ پُرفُسون
گفتم وَاللّهْ که نی، هیچ مَساز این بِنا
گَر عَجَمی، رفت نیست، وَرْ عَرَبی، لایکون
در دلِ شب آمدی، نیک عَجَب آمدی
چون بَرِ ما آمدی، نیست رَهایی کُنون
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۰۶۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۰۶۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.