هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از عشق و هوس سخن میگوید و از تأثیرات عمیق عشق بر خود و جهان اطرافش مینالد. او از درد و رنج عشق و از فریبندگی معشوق سخن میگوید و در نهایت به این نتیجه میرسد که رهایی از این عشق ممکن نیست.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از عبارات و مفاهیم موجود در متن نیاز به تجربه و درک بیشتری از زندگی و عشق دارند که معمولاً در سنین بالاتر حاصل میشود.
غزل شمارهٔ ۲۰۶۷
ای هَوَسِ عشقِ تو، کرده جهان را زَبون
خیرهٔ عشقَت چو من، این فَلَک سَرنگون
میدَر و میدوز تو، میبَر و میسوز تو
خون کُن و میشوی تو خونِ دِلَم را به خون
چون که زِ تو خاستهست، هر کَژِ تو راست است
لیک بُتا راست گو، نیست مَقامِ جُنون
دوشْ خیالِ نِگار، بَعدِ بَسی اِنْتِظار
آمد و من در خُمار، یا رَب چون بود، چون
خواست که پَروا کُند، رویْ به صَحرا کُند
باز مرا میفَریفت از سُخَنِ پُرفُسون
گفتم وَاللّهْ که نی، هیچ مَساز این بِنا
گَر عَجَمی، رفت نیست، وَرْ عَرَبی، لایکون
در دلِ شب آمدی، نیک عَجَب آمدی
چون بَرِ ما آمدی، نیست رَهایی کُنون
خیرهٔ عشقَت چو من، این فَلَک سَرنگون
میدَر و میدوز تو، میبَر و میسوز تو
خون کُن و میشوی تو خونِ دِلَم را به خون
چون که زِ تو خاستهست، هر کَژِ تو راست است
لیک بُتا راست گو، نیست مَقامِ جُنون
دوشْ خیالِ نِگار، بَعدِ بَسی اِنْتِظار
آمد و من در خُمار، یا رَب چون بود، چون
خواست که پَروا کُند، رویْ به صَحرا کُند
باز مرا میفَریفت از سُخَنِ پُرفُسون
گفتم وَاللّهْ که نی، هیچ مَساز این بِنا
گَر عَجَمی، رفت نیست، وَرْ عَرَبی، لایکون
در دلِ شب آمدی، نیک عَجَب آمدی
چون بَرِ ما آمدی، نیست رَهایی کُنون
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۰۶۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۰۶۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.