هوش مصنوعی:
این متن شعری عرفانی و عاشقانه است که به توصیف حالات معنوی و سرمستی ناشی از عشق و مینوشی میپردازد. شاعر از ساقی میخواهد که جام جم را بستان و می حلال بنوشد، اشاره به مجلس عشق و عاشقان سرمست دارد، و از حالات روحانی و حیرتآور عشق سخن میگوید. همچنین، در ابیاتی به نکتههای اخلاقی و پندآموز اشاره میکند.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان زیر 16 سال قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به مینوشی و مستی ممکن است برای سنین پایین مناسب نباشد.
غزل شمارهٔ ۹۳۹
به گوش و هوش من آمدند ای ساقی دوش
که جام جم بستان و می حلال بنوش
بیا که مجلس عشقست و عاشقان سرمست
مدام همدم جامند و خم می در جوش
گشوده برقع صورت ز روی معنی باز
هزار جان شده حیران و عقلها مدهوش
به عشق ساقی رندان که جان من به فداش
سبوی مجلس رندان خوش کشم بر دوش
به مشت گل نتوان آفتاب را اندود
بگو به عاشق مستی که عشق را می پوش
به گندمی اگر آدم بهشت را بفروخت
تو باز خر به جوی و به نیم جو بفروش
شنو که سید سرمست وعظ می گوید
بگو خطیب مخوان خطبه یک زمان خاموش
که جام جم بستان و می حلال بنوش
بیا که مجلس عشقست و عاشقان سرمست
مدام همدم جامند و خم می در جوش
گشوده برقع صورت ز روی معنی باز
هزار جان شده حیران و عقلها مدهوش
به عشق ساقی رندان که جان من به فداش
سبوی مجلس رندان خوش کشم بر دوش
به مشت گل نتوان آفتاب را اندود
بگو به عاشق مستی که عشق را می پوش
به گندمی اگر آدم بهشت را بفروخت
تو باز خر به جوی و به نیم جو بفروش
شنو که سید سرمست وعظ می گوید
بگو خطیب مخوان خطبه یک زمان خاموش
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۳۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۴۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.