هوش مصنوعی: این متن عرفانی به موضوع عشق الهی و رابطه‌ی عاشق و معشوق می‌پردازد. شاعر جهان را نمایشی از حق می‌داند و عشق را نیرویی توصیف می‌کند که همه چیز از آن مشتق شده است. او خود و دیگران را مانند موج، دریا، حباب و قایق می‌بیند که در این عشق غرق شده‌اند. همچنین، از عشق به عنوان نیرویی یاد می‌کند که حتی ماه را شکافته و عقل را تحت تأثیر قرار داده است. در نهایت، شاعر خود را بلبل گلستان عشق معرفی می‌کند که در مستی عشق، فریاد «اناالحق» سر می‌دهد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و استفاده از اصطلاحات خاص ادبیات عرفانی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به مفاهیمی مانند «اناالحق» نیاز به پیش‌زمینه‌ی فکری و آشنایی با ادبیات عرفانی دارد.

غزل شمارهٔ ۹۸۱

عالم عرض است و جوهرش حق
این است رموز سر مطلق

جانست چو موج و دل چو دریا
مائیم حباب و تن چو زورق

گنجیم و طلسم مائی ماست
بگشای به عشق بند مغلق

عاشق صور است و معنی معشوق
وین هر دو ز عشق گشته مشتق

عشقش به اشارت اصابع
کرده مه بدر عقل را شق

ما بلبل گلستان عشقیم
نالان به نوای خوش به رونق

مستیم و خراب همچو سید
گویای اناالحقیم و بر حق
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۸۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۸۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.