۲۵۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۹۸۷

ای گشته خجل از گل روی تو شقایق
حیران شده در نرگس مست تو خلایق

بسیار بگشتیم به هر باغ و ندیدیم
سروی چو قدت رسته در طرف حدائق

اکنون که چمن رونق گلزار جنان شد
رو بادهٔ گلگون طلب و یار موافق

از دامن خود دست مدار ای دل شیدا
باشد که میسر شودت کشف حقایق

رندی که نهد پا به ره کعبهٔ مقصود
واجب بود اول قدمش ترک علایق

اسرار مرا زاهد مخمور چه داند
دُردی کش میخانه کند حل دقایق

سید سر خود گیر که در عالم وحدت
مجنون همه لیلی شد و عذرا همه وامق
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۸۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۸۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.