۲۶۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۹۹۸

خواجه مخمور باز ماند به مال
رند سرمست و جام مالامال

خواجه درویش شد چو مال نماند
عرض و مالش برفت و ماند وبال

گرچه مالش نماند او باقیست
گو برو از برای مال و منال

حالیا خوش به ذوق می گردد
حال ما با محول الاحوال

نقش غیری خیال اگر بندی
نزد ما باشد آن خیال محال

جام گیتی نما چو می نگرم
می نماید جمال او به کمال

ساقیم سید است و من سرمست
باده درجام همچو آب زلال
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۹۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۹۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.