۲۵۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۰۱۰

شکر گویم که باز سر مستم
توبه کردم و لیک بشکستم

از سر کاینات خاسته‌ام
بر در می فروش بنشستم

زندهٔ جاودان از آن گشتم
که به خود نیستم به او هستم

تا که فانی شدم ، شدم باقی
قطره بودم به بحر پیوستم

سر به پایش نهاده‌ام سر مست
به امیدی که گیرد او دستم

در نظر نور او به من بنمود
هر خیالی که نقش او بستم

نعمت‌اللّه حریف و او ساقی
سید عاشقان سرمستم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۰۰۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.