هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از عشق عمیق خود به معشوق سخن میگوید و بیان میکند که عشق معشوق او را از گمراهی نجات داده و به خودشناسی رسانده است. او از تأثیرات این عشق بر زندگی خود، مانند رها کردن عقل و تقوا، نوشیدن شراب عشق و دیدن زیبایی معشوق در همه چیز، سخن میگوید. شاعر همچنین اشاره میکند که هیچ مکانی مانند دیر یا کعبه نتوانسته او را راضی کند و تنها خیال معشوق است که در قلب او جای دارد.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن برای سنین پایینتر ممکن است دشوار باشد. همچنین، اشاره به مفاهیمی مانند شراب و خرابات ممکن است نیاز به توضیح برای مخاطبان جوانتر داشته باشد.
غزل شمارهٔ ۱۰۲۸
تا بود عشق تو بود من عاشق تو بودم
من عاشق قدیمم کی بود تا نبودم
گم گشته بودم از خود در گوشهٔ خرابات
عشقت دلیلم آمد راهی به خود نمودم
از عشق چشم مستت جام شراب خوردم
دستار عقل سرکش عشقت ز سر ربودم
کردم ز اشک ساغر این خرقه شست و شوئی
گر زاهدی و تقوی کاری نمی گشودم
در دیده های خوبان حسن رخ تو دیدم
وز گفتهٔ لطیفان آواز تو شنودم
از دیر و کعبه ما را کاری نمی گشاید
این هر دو آزموده بسیار آزمودم
سید به جز خیالت نقشی دگر ندیده
تا رنگ زنگ هستی از آئینه زدودم
من عاشق قدیمم کی بود تا نبودم
گم گشته بودم از خود در گوشهٔ خرابات
عشقت دلیلم آمد راهی به خود نمودم
از عشق چشم مستت جام شراب خوردم
دستار عقل سرکش عشقت ز سر ربودم
کردم ز اشک ساغر این خرقه شست و شوئی
گر زاهدی و تقوی کاری نمی گشودم
در دیده های خوبان حسن رخ تو دیدم
وز گفتهٔ لطیفان آواز تو شنودم
از دیر و کعبه ما را کاری نمی گشاید
این هر دو آزموده بسیار آزمودم
سید به جز خیالت نقشی دگر ندیده
تا رنگ زنگ هستی از آئینه زدودم
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۰۲۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰۲۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.