۲۳۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۰۲۹

در مجمر عشق سوخت عودم
آتش شدم و نماند دودم

از دیدن غیر دیده بستم
تا دیده به روی او گشودم

چون سایه به آفتاب بنمود
شخصی بودم دو می نمودم

چون قطره به بحر عشق پیوست
اکنون چه زیان بود چه سودم

خود دیدم و خود نمودم ای دوست
خود گفتم و باز خود شنودم

آن دم که نبود بود عالم
در خلوت خاص عشق بودم

دیدم دو جهان خیال سید
تا زنگ ز آینه زدودم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۰۲۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰۳۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.