۲۵۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۰۴۵

بیا و همدم ما شو به عشق او یک دم
مباش غافل از این دم به جان بجو یک دم

مدام همدم جامیم و محرم ساقی
به جان او که نجوئیم غیر او یک دم

دمیست حاصل عمرت غنیمتی می دان
دریغ باشد اگر گم شود ز تو یکدم

سبوکشی خرابات ، دولتی باشد
بجو سعادت دولت بکش سبو یکدم

بنال بلبل مسکین که همدم مائی
بگیر دستهٔ گل را و خوش ببو یکدم

همیشه همدم رندان یک جهت می باش
مباش هم نفس زاهد دو رو یک دم

مگو حکایت دنیا و آخرت با ما
حدیث سید سرمست را بگو یک دم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۰۴۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰۴۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.