هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و اشتیاق خود سخن می‌گوید، با اشاره به پروانه و شمع که نماد عاشقان هستند. او از رنج‌های عشق و میل به وصال معشوق می‌گوید و اعلام می‌کند که حاضر است همه چیز را فدا کند. همچنین، از دوری از عقل و روی آوردن به عشق و می‌نوشی به عنوان نماد رهایی از ریاکاری یاد می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به می‌نوشی و مفاهیم مربوط به آن، مناسب‌تر است برای سنین بالاتر.

غزل شمارهٔ ۱۰۴۶

شمع جان هر نفسی ز آتش دل برگیرم
همچو پروانه به عشق آیم و در برگیرم

تا کنم مجلس عشاق منور چون شمع
از سرم تا به قدم سوزد و خوشتر گیرم

من که بیمار تو ام گر قدمی رنجه کنی
باز خوشدل شوم و زندگی از سرگیرم

دامن دولت وصل تو اگر دست دهد
دل فدا کرده و جان داده به بر درگیرم

گر حجابی است میان من و تو جان عزیز
حکم فرما که روانش ز میان برگیرم

مدتی شد که ره عقل همی پیمایم
وقت آمد که ز عشقت ره دیگر گیرم

همچو سید به سراپردهٔ میخانه روم
ترک این زهد ریائی مکدر گیرم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۰۴۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰۴۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.