۲۳۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۰۵۲

عشق او در میان جان دارم
عاشق عشق چون بهان دارم

در خرابات مست می گردم
میل خاطر به عاشقان دارم

هر چه دارم ز صورت و معنی
همه با یار در میان دارم

با من از وصل و هجر کمتر گوی
که فراغت از این و آن دارم

کار من عاشقی و میخواریست
تا که جان در بدن روان دارم

با حریفان عاشق سرمست
مجلسی خوشتر از جنان دارم

نعمت الله دارم ای درویش
گنج سلطان انس و جان دارم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۰۵۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰۵۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.