۲۴۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۰۵۵

نیم شب خوش آفتابی دیده ام
آفتابی مه نقابی دیده ام

دیده ام روشن به نور روی اوست
تا نپنداری که خوابی دیده ام

در رخ هر ذره ای کردم نظر
از همه رو آفتابی دیده ام

آن چنان آب حیاتی یافتم
لاجرم در دیده آبی دیده ام

بی وجود حضرت او کاینات
در عدم شکل سرابی دیده ام

مدتی شد تا نمی بینم حجاب
زان که این دیده حجابی دیده ام

نعمت الله را اگر یابی بگو
عاشق و مست و خرابی دیده ام
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۰۵۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰۵۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.