هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از شکستن توبه و رهایی از غم ننگ و نام میگوید. او در خرابات عشق، مست و بیخود شده و با حریفان به ذوق نشسته است. شاعر احساس میکند که وجودش در مقابل معشوق ناچیز است و به او پیوسته است. او از نور چشم معشوق سخن میگوید و آرزوی نگاه او را دارد. در پایان، خود را بندهٔ سید خرابات معرفی میکند و اعلام میکند که کمر خدمت او را به جان بسته است.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عرفانی و عمیق است که درک آن برای سنین پایینتر دشوار میباشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات خاص عرفانی و اشاره به مستی و خرابات ممکن است برای مخاطبان جوانتر نامناسب باشد.
غزل شمارهٔ ۱۰۷۵
شکر گویم که توبه بشکستم
وز غم ننگ و نام وارستم
در خرابات عشق مست خراب
با حریفان به ذوق بنشستم
هستی او کجا و من ز کجا
من به خود نیستم به او هستم
بگسستم ز خویش و بیگانه
باز با اصل خویش پیوستم
نور چشم است و در نظر دارم
نظری کن به چشم سرمستم
دست با دوست در کمر کردم
آفرین باد بر چنین دستم
بندهٔ سید خراباتم
کمر خدمتش به جان بستم
وز غم ننگ و نام وارستم
در خرابات عشق مست خراب
با حریفان به ذوق بنشستم
هستی او کجا و من ز کجا
من به خود نیستم به او هستم
بگسستم ز خویش و بیگانه
باز با اصل خویش پیوستم
نور چشم است و در نظر دارم
نظری کن به چشم سرمستم
دست با دوست در کمر کردم
آفرین باد بر چنین دستم
بندهٔ سید خراباتم
کمر خدمتش به جان بستم
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۰۷۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰۷۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.