هوش مصنوعی: شاعر در این متن عشق و دلدادگی خود را به معشوق و خداوند بیان می‌کند. او خود را عاشق، بندهٔ خدا، و در جستجوی یار و شهریار خود می‌داند. شاعر از غربت و جفای دیگران شکایت کرده و آرزوی بازگشت به شهر و یار خود را دارد. او تمام همّ و غم خود را عشق می‌داند و خود را پیوسته در کار و بار عشق و پرستش خداوند می‌بیند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عرفانی و عاشقانه‌ای است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و شناخت مفاهیم عمیق عرفانی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای شعری ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۱۰۹۶

منم که عاشق دیدار یار خود باشم
منم که والهٔ زلف نگار خود باشم

منم که سیدم و بندهٔ خداوندم
منم که دانه و دام شکار خود باشم

منم چو پرده و جانم امیر پرده نشین
منم که میر خود و پرده دار خود باشم

به هر کنار که باشم از این میان به یقین
چو نیک بنگرم اندر کنار خود باشم

به گرد کوه و بیابان دگر نخواهم گشت
به کنج دل روم و یار غار خود باشم

چرا جفا کشم از هر کسی درین غربت
به شهر خود روم و شهریار خود باشم

به غیر عشق مرا نیست کاری و باری
از آن مدام پی کار و بار خود باشم

از آنکه عاشق و معشوق نعمةاللهم
به گرد کار خود و کردگار خود باشم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۰۹۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰۹۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.