هوش مصنوعی: در این متن، شاعر از گفت‌وگویی با یک ترک تندخو و عربده‌کننده یاد می‌کند که دست او را گرفته و به او می‌گوید تکری یرلغسن. شاعر از چرخ و گردش آن سوال می‌پرسد و چرخ پاسخ می‌دهد که هیزم تر نیست بی‌صداع دتن. شاعر سپس از او می‌پرسد که آیا خبری نو شنیده‌ای و چرخ پاسخ می‌دهد که حدیث نو در شکاف گوش کهن نمی‌رود. در نهایت، شاعر از بلندهمتی و چشم تنگ ترک سخن می‌گوید و از او می‌خواهد که اگر واقف رازی است، شرح دهد.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم فلسفی و پیچیده‌ای است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم عمیق ممکن است برای خوانندگان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۲۰۸۵

به صُلح آمد آن تُرکِ تُندِ عَربَده کُن
گرفت دست مرا گفت تَکْری یَرْلِغَسُن

سوال کردم از چَرخ و گَردشِ کَژِ او
گَزید لب که رَها کُن حَدیثِ‌‌ بی‌سَر و بُن

بِگُفتَمَش که چرا می‌کُند چُنین گَردش
بِگُفت هیزُمِ تَر نیست‌‌ بی‌صُداعِ دُتُن

بِگُفتَمَش خَبَرِ نو شنیده‌یی؟ او گفت
حَدیثِ نو نَرَوَد در شکافِ گوشِ کُهُن

بلندهِمَّتی و چَشمِ تَنگِ تُرکِ مرا
اگر تو واقِفِ رازی، بیا و شَرح بِکُن

نه چَشمْ تَنگِ خَسیسَم، وَلیک رَه تَنگ است
زِ نَرگسانِ دو چَشمَم به سویِ او رَهْ کُن
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۰۸۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۰۸۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.