هوش مصنوعی:
این متن شعری است که در آن شاعر از درد فراق و عشق سخن میگوید. او از بیقراری و ناراحتی خود میگوید و از معشوق میخواهد که به او بازگردد تا از این رنج رها شود. شاعر از حالات روحی و جسمی خود در اثر این فراق میگوید و از معشوق میخواهد که او را نجات دهد.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق عاطفی و احساسی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و مفاهیم پیچیدهتر نیاز به بلوغ فکری و تجربهی عاطفی بیشتری دارد.
غزل شمارهٔ ۲۰۸۴
بیا بیا که زِ هَجْرت نه عقل مانْد نه دین
قَرار و صبر بِرَفتهست زین دلِ مِسکین
زِ رویِ زَرد و دلِ دَرد و سوزِ سینه مَپُرس
که آن به شَرح نگُنجَد، بیا به چَشمْ بِبین
چو نانِ پُخته زِ تابِ تو سُرخ رو بودم
چو نانِ ریزه کُنونم زِ خاکِ رَه بَرچین
چو آیِنِه زِجَمالَت خیال چین بودم
کُنون تو چهرهٔ من زَرد بین و چین بَر چین
مِثالِ آبم در جویْ کَژْرَوان چپ و راست
فِراقْ از چپ و از راستَم گُشاده کمین
به روز و شبْ چو زمینْ رو بر آسْمان دارم
زِ رویِ تو که نگُنجَد در آسْمان و زمین
سَحَر زِ دَرد نوشتیم نامه پیشِ صَبا
که از برایِ خدا رَهْ سویِ سَفَر بِگُزین
اگر سَرِ تو به گِل دربُوَد مَشوی، بیا
وَگَر به خار رَسَد پا به کَنْدَنَش مَنِشین
بیا بیا و خَلاصَم دِهْ از بیا و بُرو
بیا چُنان که رَهَد جانَم از چُنان و چُنین
پیام کردم کِی تو پِیَمبَرِ عُشّاق
بگو برایِ خدا زود ای رَسولِ امین
که غَرقِ آبم و آتش، زِ موجِ دیده و دل
مرا چه چاره؟ نِوِشت او که چارهٔ تو همین
نِشَست نَقْشِ دُعایم به عالَمِ گَردون
کجاست گوشِ نمازی که بِشْنَود آمین
هزار آیِنِه و صد هزار صورت را
دَهَم به عشقِ صَلاحِ جهانْ صَلاحُ الدّین
قَرار و صبر بِرَفتهست زین دلِ مِسکین
زِ رویِ زَرد و دلِ دَرد و سوزِ سینه مَپُرس
که آن به شَرح نگُنجَد، بیا به چَشمْ بِبین
چو نانِ پُخته زِ تابِ تو سُرخ رو بودم
چو نانِ ریزه کُنونم زِ خاکِ رَه بَرچین
چو آیِنِه زِجَمالَت خیال چین بودم
کُنون تو چهرهٔ من زَرد بین و چین بَر چین
مِثالِ آبم در جویْ کَژْرَوان چپ و راست
فِراقْ از چپ و از راستَم گُشاده کمین
به روز و شبْ چو زمینْ رو بر آسْمان دارم
زِ رویِ تو که نگُنجَد در آسْمان و زمین
سَحَر زِ دَرد نوشتیم نامه پیشِ صَبا
که از برایِ خدا رَهْ سویِ سَفَر بِگُزین
اگر سَرِ تو به گِل دربُوَد مَشوی، بیا
وَگَر به خار رَسَد پا به کَنْدَنَش مَنِشین
بیا بیا و خَلاصَم دِهْ از بیا و بُرو
بیا چُنان که رَهَد جانَم از چُنان و چُنین
پیام کردم کِی تو پِیَمبَرِ عُشّاق
بگو برایِ خدا زود ای رَسولِ امین
که غَرقِ آبم و آتش، زِ موجِ دیده و دل
مرا چه چاره؟ نِوِشت او که چارهٔ تو همین
نِشَست نَقْشِ دُعایم به عالَمِ گَردون
کجاست گوشِ نمازی که بِشْنَود آمین
هزار آیِنِه و صد هزار صورت را
دَهَم به عشقِ صَلاحِ جهانْ صَلاحُ الدّین
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۰۸۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۰۸۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.