۲۷۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۱۱۵

نقش عالم خیال می بینم
در خیال آن جمال می بینم

همه عالم چو مظهر عشقند
همه را بر کمال می بینم

ساغر باده ای که می نوشم
عین آب زلال می بینم

نور چشمست و در نظر دارم
از سر ذوق و حال می بینم

آینه پیش دیده می دارم
حسن او بی مثال می بینم

ترک رندی و عاشقی کردن
از دل خود محال می بینم

نعمت الله را چو می بینم
صورت ذوالجلال می بینم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۱۱۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۱۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.