هوش مصنوعی: شاعر در این متن به توصیف عشق و زیبایی معشوق می‌پردازد. او از چشم‌های بیمار معشوق و لب‌های سیرابش سخن می‌گوید، و معشوق را همواره سرمست ولی هشیار می‌یابد. شاعر با بوسیدن لب‌های معشوق، احساس شکرگزاری می‌کند و زیبایی او را با سرو و خورشید مقایسه می‌کند. در نهایت، او از تأثیر عشق معشوق بر خود می‌گوید و حالتی زار و شوریده در بازار عشق را توصیف می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

غزل شمارهٔ ۱۱۱۴

به عشق چشم بیمارت دلم بیمار می بینم
ولی از نوش سیراب لبت تیمار می بینم

همیشه چشم سرمست تو را مخمور می یابم
ولی در عین سرمستی خوش و هشیار می بینم

لب لعلت چو می بوسم حدیثی باز می گویم
از آن طوطی نطق خود شکر گفتار می بینم

نهال سرو بالای تو را بر دیده بنشانم
چه نخلست اینکه چشم خویش برخوردار می بینم

به عالم هر کجا حسن رخ خوبی که می باشد
خیال عکس خورشید جمال یار می بینم

ببین بی روی جانانه چه باشد حال جان و دل
چو بی گل خاطر بلبل چنین افکار می بینم

چو سید صوفی صافی که باشد ساکن خلوت
ز عشقت بر سر بازار شسته زار می بینم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۱۱۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۱۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.