۲۲۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۱۴۱

مستیم و خراب و می پرستیم
پنهان چه کنیم مست مستیم

گوئی مستی و رند و عاشق
آری مستیم و رند هستیم

برخواسته از سریر هستی
بر مسند نیستی نشستیم

مستیم و مدام همدم جام
صد شکر که توبه را شکستیم

تا جان باشد شراب نوشیم
کردیم این شرط و عهد بستیم

در بند خیال دی و فردا
بودیم امروز باز رستیم

شادی روان نعمت الله
می می نوشیم و می پرستیم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۱۴۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۱۴۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.