۲۱۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۱۹۳

زنده به حیات عشق اوئیم
پیوسته به عشق او نکوئیم

ما ساده دلیم و آینه هم
با او یک رو و رو بروئیم

گوئیم هر آنچه او بگوید
بی گفتهٔ او سخن نگوئیم

بحریم و حباب و موج و جوئیم
در آب نشسته آب جوئیم

ای عشق بیا که جان مائی
وی عقل برو که ما ولوئیم

نقشی که خیال غیر بندد
از چشمهٔ چشم خود بشوئیم

با سید خویشتن حریفیم
در خدمت بندگی اوئیم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۱۹۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۱۹۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.