۲۱۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۱۹۲

عشق است که مبتلای اوئیم
در هر حالی برای اوئیم

مستیم و حریف می فروشیم
خاک در آن سرای اوئیم

دل داده به باد در خرابات
سرگشته و در هوای اوئیم

در بحر محیط غرق گشتیم
مائیم که آشنای اوئیم

درد آمد و دردمند میجست
می گفت که ما دوای اوئیم

چون اوست دوای بینوایان
ما بندهٔ بینوای اوئیم

از دولت بندگی سید
شاهیم ولی گدای اوئیم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۱۹۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۱۹۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.