هوش مصنوعی:
این شعر عرفانی از نعمت الله ولی بیانگر عشق الهی و وحدت وجود است. شاعر خود را غرق در دریای بیکران عشق دانسته، از مستی عشق سخن میگوید و یار را نور دیده خود میخواند. او تأکید میکند که تنها کارش عشق ورزیدن است و هدفش نمایاندن خدا به خلق است.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و استفاده از استعارههای پیچیدهای مانند «عین نور دیده» یا «خرابات عشق» درک این شعر را برای مخاطبان جوانتر دشوار میسازد. همچنین درک کامل مضامین وحدت وجود و عشق الهی معمولاً به بلوغ فکری نیاز دارد.
غزل شمارهٔ ۱۱۹۸
غرقهٔ بحر بیکران مائیم
گاه موجیم و گاه دریائیم
بلبل گلستان معشوقیم
عاشقانه به عشق گویائیم
آفتاب سپهر جان و دلیم
بر یکی حال از آن نمی تائیم
به جز از کار عشق ورزیدن
هیچ کاری دگر نمی شائیم
ما چو امروز عاشق مستیم
بی خبر از خمار فردائیم
یار ما عین نور دیدهٔ ماست
لاجرم ما به عین بینائیم
این چنین مست و لاابالی وار
از خرابات عشق می آئیم
چون رخ و زلف یار خود دیدیم
گاه مؤمن گهی چو ترسائیم
خلق کورند و می نمی بینند
ور نه چون آفتاب پیدائیم
ما از آن آمدیم در عالم
تا خدا را به خلق بنمائیم
گر طبیبی طلب کند بیمار
ما طبیب جمیع اشیائیم
نعمت الله اگر کسی جوید
گو بیا نزد ما که او مائیم
گاه موجیم و گاه دریائیم
بلبل گلستان معشوقیم
عاشقانه به عشق گویائیم
آفتاب سپهر جان و دلیم
بر یکی حال از آن نمی تائیم
به جز از کار عشق ورزیدن
هیچ کاری دگر نمی شائیم
ما چو امروز عاشق مستیم
بی خبر از خمار فردائیم
یار ما عین نور دیدهٔ ماست
لاجرم ما به عین بینائیم
این چنین مست و لاابالی وار
از خرابات عشق می آئیم
چون رخ و زلف یار خود دیدیم
گاه مؤمن گهی چو ترسائیم
خلق کورند و می نمی بینند
ور نه چون آفتاب پیدائیم
ما از آن آمدیم در عالم
تا خدا را به خلق بنمائیم
گر طبیبی طلب کند بیمار
ما طبیب جمیع اشیائیم
نعمت الله اگر کسی جوید
گو بیا نزد ما که او مائیم
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۱۹۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۱۹۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.