۲۵۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۲۲۹

ای نفس شوخ چشم مرو در قفای نان
جانت مده به باد هوا در هوای نان

بگشاده‌ای چو کاسه دهان در خیال آش
مانند سفره حلقه به گوشی برای نان

بهر دو نان مرو بر ِ دونان و شرم‌دار
حیف است کآبروی فروشی بهای نان

آدم برای دانهٔ گندم بهشت هشت
تو بازخر به نان جو ای مبتلای نان

هر هشت خلد و شش جهت و پنج حس تو را
گردد مطیع اگر بدهی یک دو تای نان

دل را شراب ده که همین است دوای دل
نان پیش سگ بمان که همان است سزای نان

از خوان نعمت‌اللّه اگر خورده‌ای طعام
چه قدر آش نزد تو باشد چه جای نان
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۲۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲۳۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.