۲۶۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۲۷۲

حمد تو بینهایت و لطف تو بیکران
با جمله در حدیث و جمال تو بس عیان

فی الجمله چون منم تو همه کیستی بگو
ور خود توئی بگو که من اکنون شدم نهان

در کعبه و کنشت و خرابات وصل تست
در زهد و در صلاح و در انکار و امتحان

فی الجمله عارفیم به هر صورتی که هست
در دیدن صفات و کمال تو هر زمان

با ما توئی و از تو جدا نیست هیچ چیز
پیوند ما و تو به کرم هست جاودان

نور تو آسمان و زمین را ظهور داد
روشن شد از جمال و کمال تو این جهان

سید به بنده داد و جودی ز جود خود
بنمود آنچه بود به ارباب این و آن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۷۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲۷۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.