۲۴۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۲۷۹

مائیم و جام باده و جانان جاودان
از خویش آشنا شده بیگانه جاودان

بگذر ز عقل و عاشق دیوانه را بگیر
یارب که باد عاشق دیوانه جاودان

خوش جنتی است روضهٔ رندان می فروش
جام شراب و صحبت رندانه جاودان

جاوید دل مجاور درگاه دلبر است
ثابت قدم ستاده و مردانه جاودان

در بزم عشق عاشق و مستیم و باده نوش
بنشسته دل همی خوش و مستانه جاودان

بنموده ایم ظاهر و باطن به هم عیان
پیوند جان ماست به جانانه جاودان

دیدیم سیدی که جهان در پناه اوست
بر عرش دل نشسته و شاهانه جاودان
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۷۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲۸۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.